English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bravura U افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
valiancy U دلاوری شجاعت
valor U شجاعت دلاوری
valiance U دلاوری شجاعت
valour U شجاعت دلاوری
demoralises U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
apophasis U افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
prowoss U دلاوری
gallantry U دلاوری
prowess U دلاوری
courage U دلاوری
errantry U دلاوری
remark U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking U افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks U افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable U افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
stateable U افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
gallant U زن باز دلاوری کردن
manhood U شجاعت
pluck U شجاعت
gallantry U شجاعت
plucks U شجاعت
plucked U شجاعت
heroism U شجاعت
bravery U شجاعت
plucking U شجاعت
prowoss U شجاعت
hardiment U شجاعت
encourage U به شجاعت واداشتن
reanimate U به شجاعت واداشتن
hearten U به شجاعت واداشتن
embolden U به شجاعت واداشتن
courage U رشادت شجاعت
countenance [encourage] U به شجاعت واداشتن
elate U به شجاعت واداشتن
gallantry U رشادت شجاعت
outbrave U در شجاعت سرامدشدن
Be a man ! play the man ! U مردباش!( شجاعت ومردانگه ؟)
encourage U ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
encourages U ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
purple hearts U نشان شجاعت قلب ارغوانی
stand up to someone <idiom> U شجاعت روبرو شدن را داشتن
purple heart U نشان شجاعت قلب ارغوانی
encouraged U ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
outbrave U شجاعت بیشتری ازدیگران نشان دادن
They are famed for their courage. U بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
v , device U ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
spiriting U روحیه
spirit U روحیه
gei U روحیه
mentality U روحیه
morale U روحیه
mentalities U روحیه
moral U روحیه
esprit de corps U روحیه قسمتی
recreations U روحیه و رفاه
high moral U روحیه عالی
esprit U غرور روحیه
high moral U روحیه قوی
espirit de corps U روحیه گروهی
recreation U روحیه و رفاه
tucks U نیرو روحیه
spirit de corps U روحیه قسمتی
low spirited U دارای روحیه بد
low-spirited U دارای روحیه بد
spirituality U روحیه مذهبی
tuck U نیرو روحیه
tucking U نیرو روحیه
party spirit U روحیه تحزب
demoralization U تضعیف روحیه
spirit U رمق روحیه
morale U روحیه جنگجویان
psyching U تضعیف روحیه
psyches U تضعیف روحیه
spiriting U رمق روحیه
psyched U تضعیف روحیه
psych U تضعیف روحیه
psychs U تضعیف روحیه
assured U مطمئن
in the bag <idiom> U مطمئن
confident U مطمئن
safes U مطمئن
trustful U مطمئن
sure U مطمئن
full hearted U مطمئن
surer U مطمئن
safe U مطمئن
surest U مطمئن
safest U مطمئن
safer U مطمئن
dispirit U دلسردکردن روحیه راباختن
flattens U روحیه خودرا باختن
poor spirited U دارای روحیه ضعیف
flatten U روحیه خودرا باختن
demoralises U تضعیف روحیه کردن
demoralised U تضعیف روحیه کردن
disspirit U روحیه راتضعیف کردن
demoralizing U تضعیف روحیه کردن
weak minded U دارای روحیه ضعیف
morale U روحیه افراد مردم
demoralization U تخریب روحیه کردن
demoralization U از بین بردن روحیه
demoralising U تضعیف روحیه کردن
braced U تجدید واحیای روحیه
brace U تجدید واحیای روحیه
demoralize U تضعیف روحیه کردن
demoralized U تضعیف روحیه کردن
demoralizes U تضعیف روحیه کردن
public spirited U دارای روحیه اجتماعی
certifies U مطمئن کردن
insurance U امتیاز مطمئن
trust U مطمئن بودن
certify U مطمئن کردن
insecure U غیر مطمئن
assuror U مطمئن سازنده
assurer U مطمئن سازنده
certifying U مطمئن کردن
insurance U ذخیره مطمئن
insuring U مطمئن ساختن
secure U مطمئن استوار
to feel secure U مطمئن شدن
trusted U مطمئن بودن
safe life U عمر مطمئن
safe working load U بارکاری مطمئن
secure of victory U مطمئن به پیروزی
secures U مطمئن استوار
ensuring U مطمئن ساختن
self confident U مطمئن بخود
supersub U ذخیره مطمئن
trusts U مطمئن بودن
to feel secure U مطمئن بودن
self-confident U مطمئن به خود
ensures U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensure U مطمئن ساختن
nail down <idiom> U مطمئن بودن
over confident U زیاد مطمئن
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
insures U مطمئن ساختن
zeitgeist U روحیه یا طرزفکر یک عصر یادوره
cow U ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowing U ترساندن تضعیف روحیه کردن
cows U ترساندن تضعیف روحیه کردن
fey U دارای روحیه خراب واشفته
cowed U ترساندن تضعیف روحیه کردن
but don't hold me to it [idiom] U ولی مطمئن نیستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
secure U مطمئن تامین کردن
to ensure something U مطمئن ساختن [چیزی]
just in case U برای مطمئن بودن
secures U مطمئن تامین کردن
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
self-assured U مطمئن بنفس خود
self assured U مطمئن بنفس خود
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
surefire U مطمئن نتیجه بخش
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
You can be sure of that! U در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
welfare funds U اعتبارات رفاهی یا بهزیستی اعتبار مربوط به روحیه ورفاه
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
dixit U افهار
avouchment U افهار
indigitation U افهار
adductor U افهار
adduction U افهار
predication U افهار
testimony U افهار
testimonies U افهار
allegation U افهار
affirmance U افهار
enouncement U افهار
statement U افهار
utterance U افهار
utterances U افهار
declarations U افهار
sayings U افهار
saying U افهار
statements U افهار
proposal U افهار
proposals U افهار
say-so U افهار
declaration U افهار
allegations U افهار
showings U افهار
showing U افهار
say so U افهار
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
avowals U افهار صریح
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com